۸ ساعت رانندگی در جادههای کوهستانی و پر پیچ وخم/ روزی نبود که رانندهای شهید نشود
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۸۷۹۶۹
«سیروس جاننثاری»، رزمندهای است که هم سابقه شرکت در مناطق عملیاتی جنوب را دارد و هم مناطق عملیاتی غرب؛ او در این گفتوگو از روزهایی که در جادههای کوهستانی و پرپیچ وخم سنندج هشت ساعت رانندگی میکرد و از روزهایی که در فاو و زیر آتش سنگین دشمن، مهمات و غذا برای رزمندگان میبرد، میگوید.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، تازه درسش تمام شده بود که جنگ تحمیلی شروع شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آن زمان کردستان ناامن و خطرناک بود، شهر در تصرف منافقان، دمکرات و کوملهها بود و آنها شبها به دستههای ۱۰ نفری تقسیم میشدند و در شهر گشتزنی میکردند، یکی از شبها که روی تپهها در حال گشتزنی بودند، منافقان به شکل گله گوسفندی به آنها حمله کردند و یک نارنجک تفنگی به سمت آنها پرتاب شد، بلافاصله به بچهها آمادهباش داد و گفت: هر چه زودتر به داخل سنگرها بروید، بچهها داخل سنگرها رفتند و حالت دفاعی گرفتند، آنها از قبل با گونی شن چندتا سنگر درست کرده بودند و ژ ۳ تنها اسلحهای بود که در اختیارشان داشتند.
حین این حمله از ناحیه صورت مجروح شد و از هوش رفت و چندتایی از دندانهایش هم در اثر ترکش شکست، به بیمارستان کاشانی (اصفهان) منتقل شد، سر و صورتش بهشدت کبود شده بود و ورم خیلی زیادی داشت، مدتی در بیمارستان بود، بعد از آنکه بهبودی کامل را بهدست آورد، بهدلیل علاقهای که به جبهه داشت، دوباره راهی خط مقدم شد.
اینها خاطرات «سیروس جاننثاری» است، رزمندهای که یکم شهریور ۱۳۴۱ در یکی از محلههای قدیمی اصفهان در یک خانه نسبتاً پرجمعیت با دو خواهر و دو برادر چشم به دنیا گشود و در کوچه و پسکوچههای این شهر، دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشت.
بعثیها پا به فرار گذاشتندتابستان ۶۱ عازم اهواز شد و در شهرک دارخوین، مقر لشکر مقدس امام حسین (ع) مستقر شد، او عضو گردان امام جواد (ع) بود و در نقش یک آرپیجی زن ظاهر شد، دو سه ماهی از حضورش در جبهه نگذشته بود که زمزمههای حضور در عملیاتی به نام محرم به گوش رسید.
قرار بود نیروها از رودخانه «دویرج» بگذرند، باران شروع به باریدن گرفته بود آن هم به شدتی که تمامی کانالهای جلوی راهشان همانند رودخانهای طغیانآور شده بود. از پشت بیسیم رمز عملیات اعلام شد و همه رزمندگان با صدای یا زهرا حمله کردند، عراقیها با دیدن بچهها هم میجنگیدند و هم فرار میکردند!
خمپارهای در نزدیکیاش منفجر شد، زمین و زمان از صدای گلوله، خمپاره و منور میلرزید، نیروها با ندای یا زهرا همچنان به جلو میرفتند، شهید «حسن حقوقی»، فرمانده گردان مدام فریاد میزد: «بچهها بروید جلو.»
قرار نبود آنقدر بچهها پیشروی کنند، اما از آنجایی که عراقیها ترسیده بودند و فرار میکردند، آنها هم به جلو میرفتند، بچههای لشکر هم به دنبال آنان میرفتند، فردای آن روز هوا که روشن شد، دید نمیتواند راه برود، شلوارش را که بالا زد، ساق پایش به خاطر اصابت یک ترکش سوراخ شده بود، روی زمین نشست و امدادگران به سمتش آمدند و گفتند: چرا جلو نمیروی؟ گفت: نمیتوانم. آنجا بود که به عقب منتقلش کردند و بعد به اهواز و از آنجا با قطار به بیمارستانی در رامسر جهت مداوا فرستاده شد، در همین عملیات بود که فرمانده گردان سرش بر اثر اصابت تیر مستقیم جدا شد.
کمی که بهتر شد، به اصفهان منتقلش کردند، دو ماهی در مرخصی بود از شدت جراحت پایش عفونت زیادی کرده بود، عفونت، سوراخ بزرگی در پا ایجاد کرده بود به قدری که دکترها تصمیم گرفتند که پایش را قطع کنند، اما خدا کمک کرد و عفونت پیشروی نکرد و بهبودی ایجاد شد.
سرش برای مأموریت رفتن درد میکردبار دومی که به جبهه اعزام شد، به گردان ترابری انتقالی گرفت با یک ماشین تویوتا راننده فرمانده گردان امام حسین (ع) شد، به نوعی راننده حاجعلی باقری. یک روز در آسایشگاه خوابیده بود که یکی از بچههای ترابری به پیش او آمد و گفت: «جاننثاری حالش را داری که به یک مأموریت بروی؟» گفت: کجا؟ گفت: کردستان، او هم که سرش برای مأموریت رفتن درد میکرد، قبول کرد.
قرار شد بدون اینکه به کسی حرف بزند، ساعت ۱۲ شب، بیرون آسایشگاه منتظر او بماند، میخواستند با دو تا تویوتا به سنندج بروند، نزدیکهای ظهر فردا بود که به پادگان لوله رسیدند، دژبانی در را باز کرد و گفت: چهکار دارید، گفتند که از لشکر امام حسین (ع) آمدهایم، کارت شناسایی نشان دادند، نگهبان در را باز کرد، سراغ مسئول ترابری رفتند، مسئول ترابری با دیدن آنها بسیار خوشحال شد، گفت: من دوماه است که مرخصی نرفتهام، جان نثاری تو میتوانی به جای من یک هفته اینجا بمانی تا به اصفهان بروم و یک سری به خانوادهام بزنم؟ سریع بر میگردم، او هم گفت که اگر یک هفته است، میمانم اما اگر زیادتر میشود نه، مسئول ترابری قول داد که در ظرف یک هفته برگردد.
حدود دو سه ماهی در منطقه هزار قله ماند، هر روز این مسیر را طی میکرد، یک روز میرفت و فردا بر میگشت، هر روز حدوداً هشت ساعت رانندگی در جادههای کوهستانی و پرپیچ و خم و گردنهها میکرد.
چند ماهی از حضورش در آن منطقه نگذشته بود که عملیات کربلای ۵ شروع شد، او که عاشق شرکت در عملیات بود، بلافاصله انتقالی گرفت و به جنوب رفت، بعد از این عملیات هم دو سه ماهی در منطقه فاو بود و مسئول ترابری گروهان بود، آن طرف اروند یک سری سنگر درست کرده بودند که آنجا مستقر بود، حدود ۴۰ یا ۵۰ نفر نیرو داشت با تعدادی تویوتا که وظیفه داشتند تدارکات خط مقدم جبهه را تأمین کنند.
با عراقیها، ۶۰ متر فاصله داشتند، هر ماشینی که به این سه راهی میرسید، بعثیها آن را میزدند، روزی نبود که یکی از رانندهها شهید نشود، رانندگانی که یک روز نیرو میبردند، یک روز غذا و یک روز مهمات.
کد خبر 710276منبع: ایمنا
کلیدواژه: دفاع مقدس خاطرات دفاع مقدس رزمنده دفاع مقدس جنگ تحمیلی خاطرات جنگ تحمیلی مناطق عملیاتی جنوب کشور مناطق عملياتي غرب کشور شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق مسئول ترابری جان نثاری بچه ها یک روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۸۷۹۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خانواده ۱۱ نفره گرفتار در کوه «اکوز داغی» مهمان هلالاحمر شدند
به گزارش خبرنگار مهر، با تلاشهای بیوقفه امدادگران جمعیت هلال احمر و راهداران، این خانواده پس از ۵ ساعت عملیات نفسگیر نجات پیدا کردند.
بارشهای سیلآسا روز گذشته، مسیرهای کوهستانی را به شدت لغزنده و گلآلود کرده بود. در این میان، یک خانواده ۱۱ نفره که برای تفریح به منطقه اکوز داغی رفته بودند، در مسیر بازگشت با مشکل مواجه شدند.
وجود دو کودک زیر شش سال در بین اعضای خانواده شرایط را پیچیده کرده و بر اضطراب عملیات افزوده بود.
با اطلاع از این حادثه، محل اعزام جمعیت هلال احمر و راهداران با دستگاه سنگین شأن مشخص شد.
عملیات نجات با حضور میدانی بخشدار مرکزی هریس و همکاری نجاتگران جمعیت هلال احمر آغاز شد.
نیروهای امداد و خدمات رسان با تلاشهای بیوقفه خود، پس از ۵ ساعت موفق شدند این خانواده را از منطقه کوهستانی به جمعیت هلالاحمر شهرستان هریس انتقالدهند تا این خانواده شب را مهمان جمعیت هلالاحمر باشند.
حمید منجم مدیرعامل جمعیت هلالاحمر در این خصوص گفت: با توجه به شرایط جوی و ادامه دار بودن بارشها و سخت شدن عبور مسیرهای کوهستانی، از تمامی گردشگران و کوهنوردان، طبیعت گردان و کوهروان تقاضا میشود که از صعود به ارتفاعات خودداری کرده و از اقامت در مسیلها اجتناب نمایند یا با رعایت تمام نکات ایمنی اقدام به این کار کنند.
کد خبر 6096531